سلام دوستان گلم:
من رضا هستم 23سالمه
مرسی که به وبم سر میزنید
دوستانی که با تبادل موافق هستند
خبرم کنند.....
.
.
.
.
میخوای در مورد من بیشتر بدونی؟؟؟؟؟؟؟؟
روی good lookingپایین هر پست کلیک کن.
ادامه...
فدات بشم داداشی
فک کردم از دستم دلخور شدی که گفتم عکس سعیدو نمیذارم
مرسی گلمممممممم
تو که از سعید هم خیلی بهتری
اگه تو بدزدن چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم مثه تو.تو دنیای واقعی تموم آدمای اطرافم حتی نزدیک تراشون ناراحتم کردن
ولی فقط این دنیای مجازی و دوستای گلی که دارم همیشه سنگ صبورم بودن و به حرفام گوش کردن
⊷⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶☠✌丂人冄人卜✌☠⊷⊶⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶
⇚اِمشَبـ ـ ـ ـ⇛
⇚اَز پَنجرهـ به آسِمـ ـ ـ ـون نِگاهـ میکُنَـ ـ ـ ـم⇛
⇚و میگَـ ـ ـم خُدآیا مَن نَه پولـ دآرَم نَه ثِروَتـ ـ ـ⇛
⇚وَلیـ ـ ـ ـ ـ خِیلّیـ ـ ـ ـ ــ ـ خوشبَـــــــختَـ ـ ـ ـم⇛
⇚چـ ـ ـون یه رِفیــ ـ ـ ـق خیلی خوبـ ـ ـ ـ دآرَم⇛
⇚خدآیا شکرتـ ـ ـ ـ⇛
⇚تَقدیم بـه بِهـ ـ ـ ـترین دوستَـ ـ ـ ـم⇛
⊷⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶☠✌丂人冄人卜✌☠⊷⊶⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶
وقتی سکوت خدارادربرابررازونیازت دیدی نگوخدابامن قهراست. اوبه تمام کائنات فرمان سکوت داده تاحرف دلت رابشنود. پس حرف دلت رابه اوبگو الهی به حق ماه قشنگ رمضان هیچ کدام ازآرزوهایت آرزونماند.
حتما بخون خیلی قشنگه پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،این پیاموبه 9نفربفرست آرزوت برآورده میشه،باور نمیکردم واقعاقبول شداگه پاک کنی ونفرستی خداآرزوتوقبول نمیکنه ساعتتونگاه کن ببین 9دقیقه بعد1اتفاق خوشحالت میکنه
خسته ام ...!
خسته نبودنت ...!
خسته از روزهایی که بی تو شب میشود و شبهایی که باز هم بی تو میگذرد
تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند و باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد ...!
میگذرد ...!
میگذرد و باز هم میگذرد ...!
به سلامتی خودمون که نه مخاطب بودیم و نه خاص ، دیگه چه برسه به مخاطب خاص
سلام داش رضاخوبی عزیزم???من هستم تونت ولی نظرام زیادن فعلاوقت تاییدکردنشونوندارم،چن روزه خیلی بودگرفتارم....ایشالاهروقت بتونم،سرم خلوت شد،حتمانظراموهم تاییدمیکنم وجوابای همه رومیدم....ممنون ک سرزدی گلم
امکانپذیر است که یک میلیون حقیقت را در مغز انباشت ولی هنوز بیسواد بود.آلک بورن
بفـــهـــــــــم لعنـــتـــــــــی
یـــکبـــــــــــــــار هـــــــــم بفـــــــــهـــم
ایــــــن اسمــــــش * قلـــــــــب* اســــــت
همـــــــــان که در دستــــــــــــت بـــازیـــــــــش مـــــــــی دهــــــــــــی را مــــــی گویـــــــــم•••عروســـــــــکت¡
اسمــــــش * قلــــــــــــب* اســـــــــت
مــــــی تپیـــــــــــــــد قـــبــــــــــــل تــــــــــــو
رنـــــــــگ داشــــــــــــت امیــــــــــــد داشــــــــــــت عاشقانه...
* تــــــــــــــــــو* ســـــــــردش کــــــردی
ســـنگــــــــــــش کـــــــــــــــردی
تـــنگـــــــــــــــش کــــــــــــردی ••••
دیـــــــــــــــگر نـــفــــــــــــس نـــــــــدارم
پــــــــــــــــــــــــــــــس بـــــــــــــــــــــــــــده
مـــــــــــــــــــــن قـــلبــــــــــــــــــــــــــــــم را مــــــــــــــــــی خـــــــــــــــواهـــم؟؟؟؟؟؟؟
دست به ســر می کنم ثانیـــه ها را؛
دلـــم...
یک اتفاق ناخوانده می خواهــــد...!
کاش آن اتفاق تو باشی...
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی …
فدات بشم داداشی
فک کردم از دستم دلخور شدی که گفتم عکس سعیدو نمیذارم
مرسی گلمممممممم
تو که از سعید هم خیلی بهتری
اگه تو بدزدن چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم مثه تو.تو دنیای واقعی تموم آدمای اطرافم حتی نزدیک تراشون ناراحتم کردن
ولی فقط این دنیای مجازی و دوستای گلی که دارم همیشه سنگ صبورم بودن و به حرفام گوش کردن
چقدر دور ایستاده ای؟؟؟
آنجا که تو هستی....
صدایم را هم نمیشنوی...
چه برسد به دلتنگی.....
سلام عزیزم. خدابد نده؟؟؟....
امیدوارم هرچه زودتر حال مادرت خوب شه
تو چه قد احساساتی هستی
مرسی سپیده جان
............@@@
............@@@@@@@@@
...............@@@@@@@@@
....................................@@
....................@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
......................@@
..................................................
@@@...............................@@@
@@@................................@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@
...@@@@@@@@@@@@@@
..................@@...@@
..................@@...@@
......................@@
......................@@
............................
...............@@@@
.............@@.......@
................@@@@@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
..............................@
____________________________________
لطفا نظرات درباره نظر سنجی باشه[گل]
سلام داش رضا
ممنون که سر زدی
از کجا فهمیدی من ترکم؟
⊷⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶☠✌丂人冄人卜✌☠⊷⊶⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶
⇚اِمشَبـ ـ ـ ـ⇛
⇚اَز پَنجرهـ به آسِمـ ـ ـ ـون نِگاهـ میکُنَـ ـ ـ ـم⇛
⇚و میگَـ ـ ـم خُدآیا مَن نَه پولـ دآرَم نَه ثِروَتـ ـ ـ⇛
⇚وَلیـ ـ ـ ـ ـ خِیلّیـ ـ ـ ـ ــ ـ خوشبَـــــــختَـ ـ ـ ـم⇛
⇚چـ ـ ـون یه رِفیــ ـ ـ ـق خیلی خوبـ ـ ـ ـ دآرَم⇛
⇚خدآیا شکرتـ ـ ـ ـ⇛
⇚تَقدیم بـه بِهـ ـ ـ ـترین دوستَـ ـ ـ ـم⇛
⊷⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶☠✌丂人冄人卜✌☠⊷⊶⊶⊶⊷⊶⊷⊷⊶⊶⊷⊶
تمام حرف مردم را اگر خوب است، باور کن
دو روز دیگرت را هم بدون عاشقی سر کن
نمی مانی به هر صورت، من این را خوب می دانم
ولی این شعرها را هم، به دستت گیر و آخر کن
بیا جام مرا بشکن، بگو هرگز نمی نوشی
و حال زار مجنون را، از این هم نیز بدتر کن
مرا دیوانه میخواندی، مرا تفریح می دیدی
بیا چشمان زارم را، برای خنده ات تر کن
ولی حیف است، می میرم! فقط یک دفعه ی دیگر
برای عاشقم بودن، دوباره «خیر یا شر» کن
سلام گلم.خوبی؟
ممنون که لینکم کردی و سر زدی ...
مرسی بوس تو خوبی؟
ترک تبریزممممممممممممممممم
فرقـی نمـی کند !! بگویم و بدانـی ...!
یا ...نگویم و بدانـی..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جای جهان جا داری ...!
جایـی که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.:
دلــــــــــــــم
خخخخ باکی مهربونی؟
اره میدونم اشتباهه پاکش کردم
لینک شدی داداش ما رو هم بلینک
تازه جووووون من اون مرد خوشتیب تویی؟اگه تویی خییییییییلی قشنگی عاشقت شدم.بوسسس
جون من اخ جون چه خوب هه هه هه
سلااااااااام مرسی از لطفت منم لینکت کردم...
وقتی سکوت خدارادربرابررازونیازت دیدی نگوخدابامن قهراست. اوبه تمام کائنات فرمان سکوت داده تاحرف دلت رابشنود. پس حرف دلت رابه اوبگو الهی به حق ماه قشنگ رمضان هیچ کدام ازآرزوهایت آرزونماند.
سلام ..
چــ " تلــخ " است:
"علـآقه" ای کـ "عادت" شود. . .!
"عـآدتی" کـ "باور" شـود. . .!
"باوری" کـ "خـاطره" شـود . . .!
و "خـآطره" ای کـ "درد" شـود. . .!!!!!!
سلام
اگه خواستی بحرفیم بیا این روم
ممنون میشمwww.alone-chat.ir
lovelornاسمم
سلام رضاخان خوبی؟؟؟ من لینکت کردم اگه افتخار دادی لینکم کن..
اهل کجایی جون من؟
اهل دلم هان شوخی کردم اهل ایرانم به جان خودم ایرانیم بله اهل اصفهانم البته ساکن اصفهان ولی بچه بوشهرم
مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند

زنها وقتی غیرتی میشوند ؛ داد و بیداد نمیکنند ...
قهر میکنند ...
فدای ابجی خوشکلم
زنده بودن سخت است..
زندگی هم دشوار.
مرگ،
از این دو کمی مشکل تر!
ای خدا..
جان عزیزت تو بگو من چه کنم؟
حتما بخون خیلی قشنگه پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،این پیاموبه 9نفربفرست آرزوت برآورده میشه،باور نمیکردم واقعاقبول شداگه پاک کنی ونفرستی خداآرزوتوقبول نمیکنه ساعتتونگاه کن ببین 9دقیقه بعد1اتفاق خوشحالت میکنه
آهسته بیا
چیزی هم ننویس
نظرهم نگذار
همان که بخوانی بس است
من به بی محلی آدم ها عادت دارم...!!
با من سخنی بگو،
مهتاب بر مرداب هم می تابد
سینا به منش
سلام من محمدحسینم داداش فریما سلام رسوند گفت فعلا نمیتونه بیاد مسافرته نت نداره خواست درجریان باشید موفق باشید[گل]
ازکودک فال فروشی پرسیدند:چه می کنی؟
گفت ازحماقت انسان هاتکه نانی
درمی آورم!زیراکه اینها ازمن
که درامروز خودمانده ام
فردایشان رامی خواهند...
زدم فریاد خدایا این چه رسمی است ، رفیقان را جدا کردن هنر نیست ، رفیقان قلب انسانند خدایا ، بدون قلب چگونه می توان زیست.
سلام داداشی گلم.ممنون از جمله ی زیبات که واقعا وصف حال من بود
آپم
اس داد:سلام نفسم..؟
در حالی که تازه بهم شب بخیر داده بود..
چ اشتباه تلخی!
گفتم عشق چیست
گفت: آتشیست
گفتم مگرآن رادیده ای
گفت: نه درآن سوخته ام
گفتم عشق راباتمام وجودفریادبزن
که همه ی مسیرهابه سمت
مشترک موردنظراشغال می باشد
به پروانه گفتم عشق چیست نالید
به کوه گفتم عشق چیست لرزید
باانسان گفتم عشق چیست
اشک دردیدگاهش جمع شدو
گفت :دیوانه گیست............
خدایا؛
بضاعت من به قدری است که نمی دانم
در حق آشنایان و دوستانم چه دعایی کنم
اما می دانم که تو از حال آنان آگاهی
پس بهترین ها را برایشان کرم نما...
هه چرا به سختی شلش کن بزا ارومو راحت بگذره
خسته ام ...!
خسته نبودنت ...!
خسته از روزهایی که بی تو شب میشود و شبهایی که باز هم بی تو میگذرد
تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند و باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد ...!
میگذرد ...!
میگذرد و باز هم میگذرد ...!
گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از تمام دلتنگی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را.. نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگم
داداشیممممممممم کوجایییییی
✿ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ܓ✿ ܓ✿
ایــن روزهـــآ
بیشــتر از هــر زمــآنی
دوسـتــ دارمــ خــودمــ باشــمــ !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردنــ را دارمــ
و نه هـــراس از دســت دادنــ را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــآطــر خــودمــ بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت .
همین
...
ܓ✿ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ ܓ✿ܓ✿ ܓ✿
چـــہ בلمـــاלּ بـפֿــواهــב،
چـــہ בلمـــاלּ نـפֿــواهــב،
פֿـــבا یڪـ وقتــ هـایــے בلَــش نمــے פֿـــواهــב،
مــا چیــزے را ڪــہ בلمــاלּ مــے פֿـــواهــב را
בاشتـــہ باشیـــمـ ...
با همه جا فرق داریم...بابانوئل هدیه میدهد... حاجی فیروز ما گدایی...
اینروزها حاجی فیروز سرزمین ما هم برای اشک ریختن آمده،
تو بگو خانه ی شادی کجاست؟
آپم اگه افتخاربدی بیای خوشحال میشم
گاهی ارزش داره از همه چیزت بگذری
تا لبخند رو به لبای یکی هدیه کنی
گاهی میتونی با یه کار کوچیک همون لبخند رو بکاری رو لباش
گاهی مهم اینه که بخوای بخندونی
اون وقت خدا هم میخنده
گاهی از خودت بگذر ... فقط گاهی ..
سلامممممممممممم
چلا نمیای وبم چلا سر نمیزنی بهم داداشی؟
_______________%%
خوبی؟؟؟؟؟؟؟خوشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
______________%%%
_____________%%%%%
____________%%%%%%
_____________%%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%__%%
_____________%%%__%__%
_____________%%%___%__%
_____________%%%___%___%
_____________%%%___%____%
_______%%____%%%__%____%
______%__%__%%%%%%__%%
______%___%%_____%____%%
_______%____%%%%%_%%
________%___________%%
_________%_________%%
_________%%__سلام___%%
________%%_________%%%
_______%%___من اپم____%%%
______%%______زود بیا_____%%
_____%%_______منتظرم_____%%
_____%%__________________%%
_____%%%________________%%
______%%_______________%%%
_______%%%____________%%%
_________%%%%________%%%
___________%%%%%%%%%____________
افرین
مشکی پوشم از غم و درد و عذاب….اسمان چشم من گشته پر آب
این غم و درد و عذاب تا کی خدا؟…چشم من بیگانه شد شب ها ز خواب